به گزارش اخبارفلزات، به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی، حسین طالبی روابط عمومی شرکت معدنی و صنعتی چادرملو در یادداشتی ضمن اشاره به اهمیت این روز، بر توجه بیشتر نسبت به اثرگذاری آن تاکید داشت. متن کامل این گفتگو را در ادامه میخوانید:
افكار عمومي بيشتر در فضا و بستر دولت و ملتها، تشكلها، مراودات و منازعات بينالملل شكل گرفته و رشد مييابد. چراكه در اين فضا، دولت ميخواهد افكار عمومي و مسير آن را كنترل كند. توجه به افكار عمومي پس از جنگ جهاني اول (در سال ۱۹۱۴ میلادی)، به صورت علمي و فرهنگي رشد بيشتري پيدا كرد؛ به طوری که از آن تاریخ به بعد، افكار عمومي راه خود را به تئوريهاي سياسي باز کرد.
آلفرد سووي انديشمند اجتماعي كه براي اولين بار واژه جهان سوم را بيان كرد، در كتابي به نام «افكار عمومي» اين پديده را اين گونه تعريف ميكند: «افكار عمومي ضمير باطني يك ملت است، افكار عمومي اين قدرت گمنام، غالبا يك نيروي سياسي است؛ نيرويي كه در هيچ قانون اساسي پيشبيني نشده است».
از نظر فيلبز، افكار عمومي عصاره عقايد فردي نيست بلكه آن چيزي است كه از علائق مشترك يك گروه درباره يك موضوع واحد و واكنش حاصله به عنوان ثمره آن علائق ناشي ميشود.
گابريل تارد انديشمند روانشناس فرانسوي افكار عمومي را مجموعهاي از داوريها و قضاوتهاي مردم يك جامعه درباره مسائل روز دانسته كه در نزد بيشتر افراد جامعه مورد پذیرش قرار دارد. در اين تعريف، افكار عمومي را بايد يك پديده جمعي و اجتماعي دانست كه مفهوم فرد در آن نقش چندانی ندارد. از طرفی، محتوي شكلگيري اين پديده، مباحث و مسائل روز يك جامعه شامل مسائل سياسي، اقتصادی، ديني، اجتماعي، فرهنگي، تاريخي و ورزشي است كه براي مدتي افكار عمومي را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
در نتيجه بايد گفت که افكار عمومي در ساختار جامعه به عنوان امري اجتماعي، جمعي و عمومي شکل میگیرد و بيانگر قضاوتهاي يك جامعه يا ملت نسبت به مسائل روز است. اين پديده از طريق ارتباط متقابل و دوسويه به عنوان منبع قدرتمند با تاكيد بر علائق مشترك ميان افراد يك جامعهكه نشات گرفته از قضاوتهايي تبلور يافته و سازماندهي شده در جامعه است، بر عملكرد نظم يك جامعه اثر ميگذارد.
در شکلگیری افکار عمومی چهار عامل اساسی تاثیرگذار که شامل مردم، حکومت، ارتباطاتجمعی و میانفردی) و گروههای تاثیرگذار میشود.اقشار مختلف مردم از نظر جامعهشناسان اجتماعی به چهار گروه شامل جماعت، انبوه خلق، همگان (عموم) و توده تقسیمبندی میشوند:
جماعت: تعدادی از آدمیان هستند که به واسطه یک حادثه گرد هم میآیند و رشته اتصال آنها احساسات است.
انبوه خلق: تعداد بیشماری از مردم هستند که صرفا با هم کنش فیزیکی دارند. به طور مثال وقتی که در خیابان و بازار راه میرویم.
همگان یا عموم: گروهی از آدمیان هستند که به واسطه ارتباطات عقلایی گرد هم میآیند و در خصوص منافع مشترک خود به بحث و استدلال میپردازند.
انبوه خلق و جماعت ناپایدارند، اما همگان پایدار است.افکار عمومی متعلق به همگان است، جوامع سنتی و روستایی افکار عمومی ندارند، اما افکار عمومی مختص جوامع و شهرهای مدرن است.
توده: تعداد بسیار زیادی از افراد هستند که میتوان آنها را به مخاطبان یک برنامه تلویزیونی در سراسر کشور یا جهان تشبیه کرد. اعضای توده ناهمگن و نامتجانس بوده و یکدیگر را نمیشناسند؛ توده مخاطب رسانههای جمعی است.
از آنجا که افکار عمومی به عنوان یک پدیده روانی، اجتماعی بر سویه نگرش استوار است و سوق دادن آن در یک جهت معین، کوششهای بسیاری را میطلبد، وظیفه روابط عمومیها برای ایجاد ثبات در ساختار درونی و رفتار برون سازمانی بسیار خطیر و حساس به نظر میرسد.
در نشستها، کنفرانسها و مقالات منتشر شده بسیار مشاهده میشود که تکیه قالب محورهای مورد نظر، بر پایه بهرهگیری از سختافزارهای رسانهای و وسایل ارتباط جمعی است. در حالیکه مهمتر از تمامی این ابزارها، برخورداری کارگزار روابط عمومی از بینش و تفکر شناختی از جامعه و جماعت شکلدهنده آن است. به طور مثال فرض کنید برای رسیدن به مقصدی، بهترین و مدرنترین وسیله نقلیه در اختیار شما قرار میگیرد، آیا بدون شناخت و مهارت رانندگی با این وسیله و آگاهی از مسیر مورد نظر برای رسیدن به مقصد، میتوانید مدعی شوید که سریعتر از دیگران و در کمترین زمان به مقصد میرسید؟ طبیعتا خیر. بنابراین در موفقیت یک فرد فعال در روابط عمومی، پیش از هر چیز برخورداری از توان و تخصص شناخت جامعه به معنی عام آن و مهارت تحلیل رفتار ، کنش و واکنش افکار عمومی است.
در این فراینده عمیق و گسترده، دو مقوله خلاقیت و نوآوری از اولویت بیشتری برخوردار است. امروزه تکیه بر روشهای کلیشهای تبلیغات القایی و برخورد انفعالی با جریان افکار عمومی کاربرد اثربخشی ندارد.
یک فعال روابط عمومی باید پیش از بروز بحران در سازمان خود با روشهای پیشگیرانه و تکنیکهای خنثیسازی آن آشنا باشد.
یک روابط عمومی موفق، با شناخت راههای بروز بحران، سازمان خود را همواره در برابر آن ایمن میسازد. صرفنظر از مجموعه عوامل درونسازمانی که امروزه با بهکاربستن روشهای جدید مدیریتی قابل کنترل شدهاند، حتی امکان ایمنسازی موسسه از عوامل بحرانزای خارج از دسترس نیز تا حدی وجود دارد.
تنها راه ایمنسازی یک موسسه در مقابل بحرانها، طراحی علمی و تخصصی موسسه و فعالیتهای آن است. شناخت صحیح محیط عملیاتی، مخاطب و رقیب یا دشمن و نیز تعیین دقیق اهداف، سیاستها، چشمانداز، استراتژیها، روشها، برنامه، سیستم کنترل، تاکتیکهای عملیاتی و همچنین انطباق تشکیلات، منابع، فرایندها و ضوابط با آنها و همینطور برقراری ارتباط صحیح میان تمامی عناصر تصمیمساز، تصمیمگیرنده و مجری و نیز تطابق کمی و کیفی منابع انسانی و مالی یک موسسه، از این قبیل موارد فعالیتی است.
صرف نظر از عوامل بیرونی و وقایع غیرمترقبه که معمولا بحرانساز است، عموما و در وضعیت عادی، بحران زمانی رخ میدهد که سازمانها از مرزهای قواعد علمی مورد نظر تجاوز نمایند و سلائق و پندارهای شخصی را جایگزین فرمولهای علمی کنند.
به عبارتی، بحران زمانی رخ میدهد که اشتباهی در اندیشه و رفتار سازمانی رخ داده باشد. این در حالی است که بسیاری از اوقات، گردانندگان یک سازمان تا پیش از وقوع بحران به خطای خود پی نمیبرند.
در سازمانهایی که با مدیریت کاملا علمی اداره میشوند، عموم بحرانها از وقایع برونسازمانی و البته خارج از دسترس نشات میگیرند اما غالبا در سایر موسسات، این مدیران و کارکنان هستند که با تصمیمات و اقدامات غیرمنطقی خود بحرانساز میشوند.
دکترهادی خانیکی میگوید: «هدف هر سازمان و تشکیلات، دستیابی به توسعه به معنای افزایش ظرفیتهای معنوی و مادی جامعه یا سازمان و رسیدن به سطوح جدید از نوآوری نظم و پیچیدگی است».
همچنین مک کارتی نیز معتقد است که درک بحران هنگامی امکانپذیر است که تهدید موجود نسبت به ارزشها و هنجارها یا اهدف شناخته شود. شناسایی خطر و تهدید به تنهایی عامل شناخت بحران محسوب نمیشود بلکه عامل موثر در این زمینه درک موقعیتی است که در زمان واکنش در مقابل تهدیدی شناخته شده که در پی آن میتوان از بهترین فرصتها بهره برد. نتیجه اینکه امروزه مدیران و فعالان حوزه روابط عمومی برای برون رفت از انفعال و رسیدن به پویایی، راهی جز افزایش آگاهی و قدرت پیشبینی برای تصمیمگیری در برابر کنشهای محیطی و هدایت افکار عمومی ندارند.
انتهای پیام/
ثبت دیدگاه