در صورتیکه مراحل برنامهریزی و مدیریت استراتژیک براساس تشخیص موضوع و چالش استراتژیک و سپس تعیین سیاست راهنما برای پرداختن به موضوعات و درنهایت مجموعه اقدامات منسجم برای جاریسازی فرآیندها در نظر گرفته شود، بهکارگیری موثر منابع حائز اهمیت بوده و موردتوجه جدی قرار خواهد گرفت. بهعبارتدیگر، تشخیص صحیح و بهموقع موضوعات استراتژیک موجب خواهد شد موازنه منابع متمرکز بر موضوع استراتژیک شرکت باشد. این امر شرط اساسی و تضمینکننده بهرهگیری اثربخش منابع سازمان خواهد بود و در بهینهسازی منابع عمدتا برنامهریزی عملیاتی معطوف به آن است؛ البته به شرط همسویی با استراتژیهایی که سازمان تدوین میکند.
تشخيص استراتژي مناسب، گام نخست برنامهريزي موثر
کارآمدی استراتژیها، بر تفکر استراتژیک مدیران ارشد و تأثیرگذار در یک سازمان استوار است. نخستین گام برای برنامهریزی، تشخیص یک استراتژی خوب و مناسب است. پارامتر مهمی که در این مرحله باید موردتوجه قرار گیرد، تشخیص موضوعات استراتژیک بیش از توضیح یک موقعیت است. در این میان، موضوع مهم این است که در تشخیص به بهترین شکل ممکن نتایج پیشبینی و درواقع استراتژی کارآمد بر مبنای تشخیص خوب، تبدیل به اهرمی امیدبخش شود که نتایج مطلوب را رقم بزند. پس از تشخیص باید سیاست راهنما را مشخص کرد. در این مرحله سیاستها باید بهگونهای باشند تا بتوان با بهکارگیری آنها بر موانعی که در مرحله تشخیص برجسته شدهاند، غلبه کرد. پس از آنکه سیاست، مسیرهای معینی را برای سازمان مشخص کرد، باید به اقدامات اجرایی پرداخت. نکته مهم در این مرحله آن است که اقدام از استراتژی جدا نیست و استراتژی شامل انجام کار نیز میشود. هسته یک استراتژی باید اقدام را نیز در بربگیرد و برای اینکه اقداماتی که لازم است، انجام و مفاهیم به عمل تبدیل شوند، باید بهقدر کافی واضح و مشخص باشند. در یک استراتژی خوب پیروی از اقتضائات و کشف درست موضوع مقدم بر استاندارد است، البته اگر استاندارد مطلوبی موجود باشد.
در شرکت معدنی و صنعتی گلگهر، بهمنظور اجرای نظام مدیریت استراتژیک، توجه اساسی شرکت به مشارکت همهجانبه مدیران ارشد و میانی است که با تمرکز بر شناسایی و ارائه راهکارها، اهداف استراتژیک را بهپیش میبرند. بهمنظور تمرکز منابع و تفکر و تصمیمات استراتژیک، داشتن بینش صحیح و توجه به نقاط اهرمی که اثر تصمیمات و منابع را چندبرابر میکند، از اهمیت زیادی برخوردار است. دو مفهوم تمرکز و بینش لازم بهعنوان نقاط اهرمی در صورتی به نتیجه مطلوب میرسد که این تلاشها روی تعداد مشخص و طیف محدودی از اهداف مهم متمرکز و منابع لازم برای تحقق آنها در اولویت گذاشته شود.
تعالي سازماني، زمينهساز موفقيت پايدار
تعالی سازمانی، در صورتی الگوی مطلوبی برای افزایش بهرهوری در یک سازمان خواهد بود که بهخوبی درک و بهطور کارآمدی بهکار گرفته شود. معمولا در کشور برداشتی که از الگوهای تعالی میشود، با آنچه این الگوها براساس آنها شکلگرفته، زاویه دارد. سازمانهای داخلی آنچنانکه باید در زمینه بهکارگیری الگوهای تعالی موفق عملنکردهاند که عارضهیابی این مسئله نیازمند تحقیق منسجم و مفصلی است که خارج از حوصله این بخش است، اما بهطورکلی میتوان گفت سازمانهایی که در جهان عملکرد قابلقبول و نتایج و موفقیتهای پایداری در کارنامه خود داشتهاند، با همفکری و اشتراک تجارب و درسآموختههای خود الگوهای تعالی را بنیانگذاری کردهاند. بهکارگیری الگوهای تعالی باید سازمانها را در مسیر موفقیت پایدار سازمانهای متعالی جهان قرار دهد مگر آنکه برداشت و درک مناسبی از این الگوها ایجاد نشود.
لزوم شناخت و بينش درست در پيادهسازي الگوهاي تعالي
مهمترین مسئلهای که در بهکارگیری الگوهای تعالی باید مورد توجه قرار گیرد، درک درست فلسفه وجودی این الگوهاست. اگر این نقطه ابتدایی بهطور مناسب فهمیده نشود، عملا این الگوها زمینهساز بروز نمایشهای سطحی از عملکرد سازمانها و دستمایه ضعیفی برای برندسازی میشوند. اینگونه ماجراها که در داخل کشور دیده میشود، نشان از برداشت نادرست سازمانها از ماهیت این الگوها دارد. برای اجتناب از این برداشتهای نادرست، نخستین پیشنهاد به سازمان، برخورد صادقانه با این الگوها و توجه جدی به نتایج حاصل از بهکارگیری آنهاست. اگر بهکارگیری یک الگوی تعالی جامعنگری و حرکت به سمت موفقیت پایدار در عمل و واقعیت نمودی برای سازمانی به همراه نداشته باشد، آن سازمان باید بهطور هوشمندانه آن را عارضهیابی کند.
براساس تجارب حاصل از بهکارگیری الگوهای تعالی و شرکت در ارزیابیها، توجه شرکت گلگهر همواره به تقویت بینش و دانش مبتنی بر الگوهای تعالی در سطح گسترده از کارپذیران شرکت معطوف است. اگر تمامی سطوح شرکت از مدیران ارشد تا واحدهای عملیاتی بهطور گستردهای با مفاهیم تعالی سازمانی و نتیجهگرایی در امور آشنا شوند و در این زمینه دانش لازم را داشته باشند، واحدهای سازمانی رفتارشان براساس الگوهای سرآمدی خواهد بود. در این میان، تربیت متخصصانی از داخل سازمان که در حوزه تعالی سازمانی به فرآیند ارزیابی آشنایی جامع و عمیقی داشته باشند و بتوانند توأم با حمایت مدیران ارشد بهطور موثر به ارزیابی سازمان بپردازند، مهمترین اهرم در جاریسازی و تقویت رفتار سازمانی براساس الگوی تعالی خواهد بود. اگر شرکتها با این الگو به سمت تعالی حرکت کنند میتوانند در دورههای با فاصله چند سال و نه لزوماً هرساله در فرآیند ارزیابی خارجی هم شرکت کرده و امیدوار به کشف نواحی قابلبهبود خود باشند. شرکت گلگهر نیز تقریبا بر همین اساس حرکت به سمت تعالی را در دستور کار خود قرار داده است.
ثبت دیدگاه