مفهوم «تعالی» در لغت به معنی برتری جستن و بالا رفتن است. تعالی یک سازمان به معنای تعهد مجموعه و سازمان به توسعه و رشدی پایدار و فراگیر و گام برداشتن در مسیر رونق تولید، فروش، افزایش مستمر سودآوری و در نهایت، کسب رضایت مشتری و سهم بیشتر از بازارهاست.
امروزه حرکت در مسیر تعالی سازمانی و آشنایی با الگوهای روز دنیا در زمینه تعالی یک ضرورت اجتنابناپذیر برای سازمانهاست. مدلهای تعالی سازمانی، با به تصویر کشیدن یک سازمان متعالی، این امکان را فراهم میسازند تا سازمانها در مقایسه خود با این مدلها، عملکرد و سرآمدی خود را ارزیابی کنند و از طریق یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر، به بازنگری شرایط فعلی بپردازند و برنامهریزیهای لازم به منظور بهبود را در دستور کار قرار دهند.
تعالی سازمانی تابعی از شرایط محیطی داخلی و خارجی و کسبوکار، نقاط قوت و ضعف نیروی انسانی و فرصتها و تهدیدهایی است که سازمان را در بر گرفته است. در مجموع میتوان گفت که مسیر برتری و تعالی مجموعه و سازمان، شناسایی، تشخیص، توسعه و گسترش موفقیت در یک سازمان است.
مدلهای اصلی تعالی سازمانی
تعالی سازمانی به معنای رشد و ارتقای سطح سازمان در تمامی جنبهها و ابعاد است که میتواند تضمینکننده موفقیت سازمان در بلندمدت و کسب رضایتمندی اربابرجوع، نیروی انسانی و ذینفعان باشد. اما چگونه میتوان ادعا کرد که سازمانی متعالی است و بر سایر سازمانها برتری دارد؟
برای اندازهگیری میزان موفقیت سازمان و برتری آن بر سایرین، مدلهای مختلفی در تمام جهان طراحی و اجرا شدهاند. در ژاپن مدل دمینگ، در آمریکا مدل مالکوم بالدریج و در اروپا مدل «EFQM» طراحی شده است. مدل دمینگ از دهه پنجاه میلادی در ژاپن به اجرا درآمد. این مدل عمدتا بر کیفیت محصولات و روشهای کنترل کیفی بنا شده است. به بیان دیگر، مدل جایزه دمینگ بر این اصل استوار است که برای تولید محصولات و خدمات با کیفیت بالا، نیاز به هماهنگی همهجانبه و فراگیر در سطح سازمان است. این مدل نگرش جدیدی در بحث کیفیت ایجاد کرد و همین تفکرِ مبتنی بر نگرش فراگیر منجر به ظهور «کنترل کیفیت فراگیر» در دهه شصت میلادی شد.
جایزه ملی مالکوم بالدریج آمریکا در سال ۱۹۸۷ نیز از اولین گامهایی بود که برای ارائه دید فراگیر به مدلهای ارزیابی موسسات صنعتی و غیرصنعتی برداشته شد. این مدل در واقع پوششدهنده تمامی اجزای یک کسبوکار با در نظر گرفتن منافع تمام ذینفعان بود.
در اواخر دهه ۱۹۸۰ که اقتصاد اروپا تحت تاثیر رشد بازارها و توسعه اقتصادی خاور دور (بهخصوص کشور ژاپن) قرار گرفته بود، نشستهایی با حضور مدیران سازمانهای پیشرو در اقتصاد اروپا انجام شد که این نشستها به تاسیس بنیاد کیفیت انجامید، بنیادی که ماموریت آن گسترش سطح دانش فنی و ارائه دورههای مدیریت، شناسایی دستاوردها و تشویق و ایجاد انگیزه برای راهیان مسیر توسعه و تعالی است.
مدل تعالی سازمانی «EFQM»، در پاسخ به نیاز بهبود رقابتپذیری سازمانهای اروپایی، توسط چهارده شرکت بزرگ اروپایی در کمیسیون اروپایی مذکور مورد توافق قرار گرفته و امضا شده است. این مدل نشاندهنده مزیتهای پایداری است که یک سازمان متعالی باید به آنها دست یابد. این مدل بهسرعت مورد توجه قرار گرفت و شرکتها و صنایع بزرگ و کوچک اروپایی استفاده از آن را در دستور کار خود قرار دادند.
اصولی برای تعالی
مدل تعالی سازمانی، ساختاری مدیریتی است که با تکیه بر اصول و مفاهیم اساسی و توجه به معیارهای اصلی مدیریت کیفیت فراگیر و سیستمهای خودارزیابی، زمینه پیشرفت و بهسازی یک سازمان را فراهم میکند. این مدلها ابزارهایی برای سنجش میزان استقرار سیستمها در سازمان و راهنماهایی هستند که مسیر فعالیت مدیران را برای بهبود عملکرد شناسایی و تعیین میکنند.
سازمانها، با به كار گرفتن معيارهای تعالی سازمانی به عنوان چارچوبی فراگیر و همهجانبه برای مديريت سازمان خود، در مسیر تعالی حركت میکنند و به مفاهيم محوری تعالی سازمانی، در فضایی كه مبتنی بر اصول ارزشی تعالی سازمانی است، عینیت میبخشند.
به طور کلی، میتوان گفت که سازمانهای متعالی، در فضایی که بر مبنای اعتقادی، ارزشی و فرهنگی جامعه است، جهتگیری کلی سازمان، ماموریتها، چشمانداز، ارزشها، اهداف، استراتژیها و همه برنامهها و فعالیتهای خود را همسو با اصول ارزشی تعالی سازمانی تعریف و اجرا میکنند.
البته باید توجه داشت که مفهوم تعالی تنها در صورتی موجب ارتقای سازمان و افزایش بهرهوری در یک مجموعه میشود که اصول اساسی آن بهخوبی درک و پیادهسازی شوند. اصل نخست تعالی یک سازمان، نتیجهگرایی است. سازمان باید بتواند میزان تاثیرات خود بر کارکنان، مشتریان، سهامداران، ذینفعان و در نهایت جامعه را شناسایی کند و برنامهریزیهای لازم برای تامین نیازمندیهای آنها را انجام دهد. اصل دیگر تعالی یک مجموعه، رهبری و ثبات در چشماندازهاست. پرهیز از مدیریت روزمرگی و ثبات در اهداف از طریق مشارکت کلیه مدیران و کارکنان و تهیه و تدوین مقاصد و اهداف از معیارهای سازمانهای برتر است. سازمانهای متعالی مکررا برای خود هدفگذاری نمیکنند، بلکه قدمهای آنها استوار است و بر اساس نظرات کارکنان و مدیران برداشته میشود.
اصل دیگر تحقق تعالی در یک سازمان، توسعه منابع انسانی و نیز یادگیری، نوآوری و بهبود مستمر است. در سازمانهای متعالی، برتر یا موفق، از توانمندی نیروی انسانی در راستای اهداف سازمان بر اساس مدیریت مشارکتی استفاده میشود. در این گونه سازمانها، مدیران و کارکنان در موفقیت سازمان مشارکت دارند و فرهنگ اعتماد به سازمان در میان کارکنان ایجاد شده است. در این سازمانها، آموزش از جایگاه برتری برخوردار است و کارکنان در مسیر رشد سازمان آموزش میبینند و آموختههای خود را به مهارت تبدیل میکنند و مهارت خود را برای افزایش خلاقیت و نوآوری به دیگران انتقال میدهند.
بهعلاوه، از اهمیت مقوله مسئولیتهای اجتماعی سازمان در تعالی آن نیز نمیتوان غافل شد. سازمان در محیط اجتماعی فعالیت میکند و نمیتواند بدون ملاحظات اجتماعی به فعالیتهای خود ادامه دهد. بنابراین سازمان متعالی سازمانی است که نیازهای اجتماعی را میشناسد و برای تامین آنها برنامهریزی و اقدام میکند تا بتواند تصویر خوبی از خود در جامعه ارائه کند.
به طور کلی، میتوان گفت سازمانهایی که در جهان به عملکرد قابلقبول و نتایج و موفقیتهای پایدار دست یافتهاند، با همفکری و بهاشتراکگذاری آموختهها و تجار خود، الگوهای تعالی را ایجاد کردهاند. بهکارگیری الگوهای تعالی باید سازمانها را در مسیــر موفقیت پایـدار سازمانهــای متعالی جهان قرار دهد.
مدل تعالی سازمانی، ساختاری مديريتی است که با تکيه بر اصول و مفاهيم اساسی و توجه به معيارهای اصلی مديريت کيفيت فراگير و سيستمهای خودارزيابی، زمينه پيشرفت و بهسازی يک سازمان را فراهم میکند. اين مدلها ابزارهايی برای سنجش ميزان استقرار سيستمها در سازمان و راهنماهايی هستند که مسير فعاليت مديران را براي بهبود عملکرد شناسايی و تعيين میکنند.
ثبت دیدگاه